Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارسینه»
2024-05-09@01:41:41 GMT

دختر کوچک شاهد قتل پدر!

تاریخ انتشار: ۲۶ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۶۵۲۷۸۱

دختر کوچک شاهد قتل پدر!

یک روز مادرم صدایم زد و با عجله گفت: زودتر لباس هایت را عوض کن و دستی به سر و صورتت بکش که امشب مراسم بله برون داریم! باورم نمی‌شد این مراسم را به خاطر من گرفته باشند چرا که هنوز نمی‌توانستم معنای واقعی ازدواج را درک کنم، اما همه چیز جدی بود و ...

زن ۲۲ ساله‌ای که به دنبال ارتباطی عاشقانه در فضای مجازی، جوان هوسران عاشق پیشه را برای کشتن شوهرش اجیر کرده بود، پس از آن که به سوالات تخصصی قاضی احمدی نژاد (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) درباره چگونگی وقوع این جنایت هولناک در برابر چشمان دختر چهار ساله اش پاسخ داد، به تشریح سرگذشت خود نیز پرداخت و درباره علل و انگیزه‌های این جرم وحشتناک ادعا کرد: در یکی از روستا‌های منطقه مرزی استان خراسان رضوی به دنیا آمدم و تا مقطع ابتدایی تحصیل کردم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پدرم به مواد مخدر آلوده بود، اما کسی مصرف مواد مخدر را امری ناپسند نمی‌دانست چرا که بیشتر اهالی آن روستا به مواد مخدر سنتی اعتیاد داشتند. تا این که پدرم به همراه پسرعمه ام به جرم حمل مواد مخدر دستگیر و زندانی شد. مدتی بعد، وقتی دوران محکومیت آن‌ها به پایان رسید و از زندان آزاد شدند، مادرم از من خواست خودم را برای مراسم بله برون آماده کنم چرا که پدرم تصمیم گرفته بود مرا به عقد پسر خواهرش در بیاورد. «سعید» حدود ۱۱ سال از من بزرگ‌تر بود، ولی به دلیل همین ارتباطات خاص آن‌ها در زمینه مواد مخدر و همچنین نسبت فامیلی، پدرم تصمیم گرفته بود ما با یکدیگر ازدواج کنیم. آن زمان من ۱۴ سال بیشتر نداشتم و چیزی از زندگی زناشویی نمی‌دانستم. با وجود این، هیچ وقت سعید را دوست نداشتم و نمی‌توانستم او را شوهر خودم بدانم. از سوی دیگر، جرئت نمی‌کردم در آن سن و سال مقابل پدرم بایستم و بگویم «پسرعمه ام را دوست ندارم!»

خلاصه، با طی آداب و رسوم محلی، روزی پای سفره عقد نشستم و با سعید ازدواج کردم، اما دو سال بعد از آغاز زندگی مشترک، همسرم نیز به مواد مخدر سنتی اعتیاد شدیدی پیدا کرد و مصرف تفریحی را کنار گذاشت.

خلاصه، زندگی ما در حالی ادامه یافت که عشق واقعی بین ما شکل نگرفته بود. با وجود این، خیلی سرد و بی روح در کنار هم زندگی می‌کردیم. پدر و مادرم در یکی از روستا‌های ییلاقی و تفریحی اطراف مشهد سکونت داشتند و مادرم با خیاطی به هزینه‌های زندگی کمک می‌کرد. او خیاطی ماهر بود و لباس‌های محلی می‌دوخت. من هم خیلی از اوقات را کنار مادرم سپری می‌کردم تا این که سه سال قبل یک روز مرد جوانی از اهالی همان روستا سوار بر موتورسیکلت آپاچی، پارچه‌ای را برای مادرم آورد تا برای آن‌ها لباس محلی بدوزد. آن روز من داخل حیاط نشسته بودم که متوجه نگاه‌های معنی دار «احسان» شدم. او پارچه‌ها را به مادرم داد، اما چشم از من بر نمی‌داشت. من هم ناخودآگاه شیفته نگاه هایش شدم، با آن که می‌دانستم او نیز متاهل است و سه فرزند دارد، ولی نمی‌توانستم او را از افکارم بیرون کنم. تا این که هنگام جست و جو و پرسه زنی در شبکه‌های اجتماعی، ناگهان به صفحه اینستاگرامی «احسان» برخورد کردم و بدین ترتیب یکدیگر را دنبال کردیم. از آن روز به بعد، به پیج اختصاصی هم می‌رفتیم و این رابطه را به واتس اپ و دیگر شبکه‌های اجتماعی کشاندیم. خیلی زود روابط تلفنی ما آغاز شد و هرقدر این رابطه پنهانی بیشتر می‌شد، من از همسرم بیشتر فاصله می‌گرفتم. این در حالی بود که متوجه شده بودم همسرم نیز با یکی از بستگانم ارتباط دارد و مدام در گوشی تلفن همراهش سیر می‌کند. همین موضوع مرا بیشتر دلسرد می‌کرد و به طرف احسان کشیده می‌شدم. از سوی دیگر نیز همسرم فقط گوش به فرمان مادرش بود و از من فاصله می‌گرفت. اختلافات ما به سوءظن و تعقیب و مراقبت یکدیگر کشید تا جایی که همسرم همواره می‌گفت من خانه را بدون اجازه او ترک کرده ام!

بالاخره برای ادامه زندگی، از سه سال قبل به مشهد آمدیم و در منطقه عبدالمطلب ساکن شدیم. همسرم مدتی به شغل میوه فروشی مشغول بود، بعد از آن به منطقه بولوار شاهنامه رفتیم و در آن جا خانه‌ای اجاره کردیم. این در حالی بود که ارتباط عاشقانه من و احسان هر روز بیشتر می‌شد و از سوی دیگر همسرم مدام مرا به باد کتک می‌گرفت.

در این شرایط قصد طلاق داشتم، ولی سعید حاضر نبود مرا طلاق بدهد. به همین دلیل با پیشنهاد احسان تصمیم به قتل او گرفتم تا این که نیمه‌های شب احسان و یکی از بستگانش وارد خانه ام شدند و همسرم را با ضربات آجر و چاقو در حالی به قتل رساندند که دختر چهار ساله ام از خواب بیدار شده بود و ...

شایان ذکر است، تحقیقات در این باره توسط سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) ادامه دارد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: پارسینه

کلیدواژه: قتل جنایت پارسی خبر مواد مخدر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۶۵۲۷۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

(ویدیو) همه چیز درباره طلاق احسان و‌سولماز، زوج عاشق ماه عسل

فرارو- احسان و سولماز زوج عاشق برنامه‌ی ماه عسل از یکدیگر جدا شدند. ماجرای این جدایی غیر منتظره بسیاری از مخاطبان فضای مجازی را شوکه کرد. این زوج سال ۱۳۹۳ مهمان برنامه ماه عسل علیخانی بودند و عشق بین آنها توجه همه را به خود جلب کرده بود. به تازگی سولماز موحدی در پاسخ یکی از طرفدارانش این موضوع را اعلام کرد.

به گزارش فرارو، احسان و سولماز مهمانان برنامه ماه عسل سال ۹۳ توجه میلیون‌ها بیننده را به خود جلب کردند. قصه سولماز و احسان و وفاداری ستودنی احسان به همسرش که سولماز آن را در برنامه ماه عسل روایت کرد تاثیر بسیاری بر عواطف و احساسات بینندگان این برنامه گذاشت.

سولماز موحدی با تایید خبر جدایی‌اش نوشت: با عرض سلام و ادب خدمت شما دوستان عزیز خیلی خیلی ممنونم از حمایت و پشتیبانی شما از بنده در این سالیان.

خیلی حس خوبیه که توی کوچه پس کوچه‌ها و خیابون‌ها منو وقتی می‌بینید هنوز گاهاً خاطرتون هست که ما با چه زیبایی و عطوفتی و احساسی مشهور شدیم و همیشه نسبت به شما مردم احساس مدار و خوش قلب افتخار میکنم و خوشحال هستم.

من یک سال و نیم میشه که این پیج شخصی اینستاگرام رو باز کردم و بنا به دلایلی پیج قدیمی اینستاگرام که مشترک بین من و آقا احسان بود از دسترس خارج شده و خودم رو موظف میدونم تا قبل اینکه بحث جدایی من و آقا احسان به بیراهه و گمانه زنی پیش بکشه توضیحاتی رو خدمتتون ارائه بدم.

چند روزی میشه که در بعضی از پیج‌های اینستاگرام وایرال میشه که ما جدا شدیم در جواب باید بگم که بله...

زبانم ناتوان و قاصره، ولی باید بگم که ما از یک سال بیشتر میشه که از هم جدا شدیم و بسیار بسیار روز‌های سختی رو گذروندم روز‌های پر استرس و دشوار حتی نمیتونم پشت موبایل تایپ کنم چقدر سخته برای یک زن با شرایط من بخواد از کسی که دوستش داره جدا بشه ....

ولی باید بگم آقا احسان ۱۵ سال بخاطر من خودگذشتگی کردن و به خودم گفتم حالا هم نوبت توئه که از خودت بگذری و به آقا احسان فرصت زندگی دوباره بدی همه‌ی این اتفاقات تلخ در زندگیه من همه ش درس‌های بسیار پر عبرت بود امیدوارم آقا احسان همیشه سربلند و موفق باشند و ...

البته به این سادگی‌ها هم نبود جداییم با آقا احسان خیلی جنگیدم، ولی چیز‌هایی هست که بعداً براتون کامل توضیح میدم...

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

دیگر خبرها

  • قتل دختر به دست پدر/ دخترم بعد از طلاق می‌خواست مستقل زندگی کند
  • سولماز و احسان ماه عسل چرا از هم جدا شدند؟
  • تصاویری از فاطمه معتمد آریا، باران کوثری و هوتن شکیبا در یک فیلم
  • جزئیاتی تازه درباره جدایی زوج عاشق برنامه ماه عسل | «به خودم گفتم حالا نوبت توئه که از خودت بگذری...»
  • قتل فرزند کوچک‌تر جلوی چشم مادر! (+عکس)
  • (ویدیو) همه چیز درباره طلاق احسان و‌سولماز، زوج عاشق ماه عسل
  • پشیمانی پدری که دختر ۲۱ ساله‌اش را سلاخی کرد
  • اکران آنلاین فیلم «عامه‌پسند» با بازی باران کوثری و فاطمه معتمدآریا
  • قتل فرزند کوچک‌تر جلوی چشم مادر!/ عکس
  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...